نویسنده: آیة الله العظمی مکارم شیرازی

 
عَن أبی هُرَیرَةٍ قالَ قالَ رَسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم): اَلا اِنَّ الدُّنیا قَدِ ارتَحَلَت مُدبِرَةً وَالآخِرَةَ قَدِ احتَمَلَت مُقبِلَةً اَلا وَ اِنَّکُم فی یَومِ عَمَلٍ لاحِسابَ فیهِ وَ یُوشَکُ اَن تَکونُوا فی یَومِ حِسابٍ لَیسَ فیهِ عَمَلٌ. وَ اِنَّ اللهَ یُعطِی الدُّنیا مَن یُحِبُّ وَ یُبغِضُ وَ لایُعطِی الآخِرَةَ اِلّا لِمَن یُحِبُّ وَ إِنَّ لِلدُّنیا أبناءٌ وَ لِلآخِرَةِ أبناءٌ فَکُونُوا مِن أبناءِ الآخِرَةِ وَ لاتَکُونُوا مِن أَبناءِ الدُّنیا، اِنَّ شَرَّ ما اَتَخَوَّفُ عَلَیکُم: اتّباعُ الهَوی وَ طولُ الاَمَلِ فَاتِّباعُ الهَوی یَصرِفُ قُلُوبَکُم عَنِ الحَقِّ وَ طُولُ الأمَلِ یَصرِفُ هِمَمَکُم اِلَی الدُّنیا وَ مَا بَعدَهُمَا لِأحَدٍ مِن خَیرٍ یَرجاهُ فی دُنیا وَ لا آخِرَة.
از ابوهریره روایت شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آگاه باشید که دنیا (بار سفر را بسته و) پشت کرده و رفته و آخرت (پربار) در حال آمدن است. بدانید شما در روزی هستید که روز عمل است و حسابی در کار نیست و به زودی روزی فرامی‌رسد که روز حساب است، نه عمل. خدا دنیا را به دوست و دشمن خود می‌دهد و آخرت را تنها به دوستان خود عطا می‌کند. هر یک از دنیا وآخرت فرزندانی دارند. پس (بکوشید) شما از فرزندان آخرت باشید نه از فرزندان دنیا. به درستی بدترین چیزی که برای شما از آن می‌ترسم دو چیز است. پیروی از هوای نفس و آرزوهای دور و دراز. پیروی هوی دل‌هایتان را از مسیر حق منحرف می‌گردانَد و درازی آرزو، تمام فکر شما را متوجّه دنیا می‌کند. هر که این دو صفت را داشت هیچ خیر و سعادتی، نه در دنیا و نه در آخرت نصیب او نخواهد شد.
بحارالانوار، ج77، ص 188

نور هدایت

این حدیث را سه بخش می‌کنیم:

1. «اَلا اِنَّ الدُّنیا»:

نخست حضرت می‌فرماید: دنیا بار سفر را بسته و پشت کرده و رفته و آخرت پربار در حال آمدن است. تعبیر «ارتحال» (بار سفر را بستن و کوچ کردن) و تعبیر «احتمل» درباره‌ی آخرت، با آنکه هنوز دنیا نرفته و آخرت نیامده، برای این است که گاهی هر چیزی را که مشرف به وقوع است به صورت ماضی تعبیر می‌کنند می‌گویند می‌بینی دنیا تمام شد و آخرت آمد. یعنی فرصت دنیا اندک و آمدن آخرت قطعی است.

2. «اَلا وَ إِنَّکُم فِی یَومِ عَمَلٍ لاحِسابَ فیهِ؛

شما در روزی هستید که روز عمل است و حسابی در کار نیست». این مسأله‌ی مهمّی است که طبیعت دنیا با طبیعت آخرت تفاوت خاصّی دارد. اینجا باید فقط عمل کرد و کشت و در آنجا درو کرد و ثمرش را دید. اینکه گاهی انسان در دنیا مکافات اعمالش را می‌بیند، مسائل جزئی و خاص است وکلّی و همگانی نیست. این تفاوت بسیار مهمّی بین دنیا و آخرت است و چون در دنیا حساب و کتابی در کار نیست انسان اهمّیّت چندانی نمی‌دهد برای اینکه نتیجه‌ی عملش را ملموس و عینی نمی‌بیند، امّا وقتی در آخرت نتایج قطعی اعمالش را می‌بیند در صدد برمی‌آید که جبران کند، ولی فرصت از کف رفته است و بازگشتی نیست.
از آیات قرآن برمی‌آید که یکی از اسفناک‌ترین حالات مجرمان هنگامی است که می‌فهمند بد کرده‌اند، آن‌گاه می‌خواهند جبران کنند و فریاد می‌زنند، امّا کسی به آنان گوش نمی‌دهد.
می‌گویند: «(ربِّ ارجِعُونِ)؛ خدایا، مرا بازگردانید» (1) تا جبران کنم! ندای اندوهبار (مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللهِ) (2)برمی‌آورند، امّا دیگر سودی ندارد.
گاهی در همین دنیا چنین مسأله‌ای برای انسان رخ می‌دهد. مثلاً به دانش‌آموزی می‌گویند تا جوانی و استعداد داری، فراغت بال داری و هنوز زن و بچّه و گرفتاری‌های زندگی به سراغت نیامده است درس بخوان، امّا او گوش نمی‌کند. بعد که عمری از او گذشت دیگر نه جسم آماده است و نه روح آماده‌ی درس خواندن، به هر کاری هم که بخواهد وارد شود سواد می‌خواهد و او که سواد ندارد مجبور است عاطل و باطل باشد یا به کارهای پست تن در دهد، لذا پشیمان می‌شود که کاش در جوانی به گفته‌های بزرگ‌ترمان گوش می‌دادم. آرزو می‌کند که کاش جوان می‌شدم و دوباره درس می‌خواندم، در حالی که دیگر جوانی برنمی‌گردد.
فراموش نمی‌کنم یکی از فرزندان علمای بزرگ - که اهل علم نیست - بعد از آنکه پدرش مرحوم شد و آن کنگره‌ها را برای گرامیداشت او گرفتند و آن عظمت را دید بسیار ناراحت شد که چرا طلبه نشد و درس نخواند. آه می‌کشید و می‌گفت: الان از من گذشته و دیگر نمی‌توانم کاری بکنم.
آخرت هم چنین است امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در نهج البلاغه به این مطلب اشاره کرده و می‌فرماید: این مرده‌هایی که بر دوش‌ها حمل می‌شوند و آنها را به قبرستان می‌برند بهترین واعظ شما هستند: «فَکَفی وَاعِظاً بِمَوتی...». مثل اینکه هرگز اهل این دنیا نبودند. واقعاً در مراسم دفن نگاه کنید چگونه خاک بر روی مرده می‌ریزند، فاتحه می‌خوانند و خداحافظی می‌کنند. مثل اینکه صد سال اهل این قبرستان است و آخرت خانه‌ی همیشگی او بوده. زود مرده را تشییع می‌کنند، جنازه را برمی‌دارند مبادا بوی تعفّن آن بلند شود. او را به قبرستانی می‌برند که اگر در زمان حیاتش به او می‌گفتند لحظه‌ای به آنجا برو! نمی‌رفت و وحشت می‌کرد.

3. «وَ اِنَّ الله یُعطی الدُّنیا مَن یُحِبُّ وَ یُبغِضُ»:

خداوند دنیا را به همگان، به کافر و مؤمن می‌دهد، ولی آخرت منحصر به مؤمنان است. این روایت می‌فهمانَد که در پیشگاه الهی دنیا ارزشی ندارد، وگرنه آن را فقط به دوستانش می‌داد. در برخی احادیث نزدیک به این مضمون دارد که اگر دنیا به اندازه‌ی بال مگسی ارزش داشت خداوند به کافر شربتی از آن نمی‌داد.
این دنیا دار امتحان است. نه داشتن دنیا دلیل بر شخصیّت است و نه گرفتنش دلیل بر بی شخصیّتی. امّا آخرت چون ارزش دارد تنها به دوستانش می‌دهد. مضمون این جمله هم که در آیات قرآن آمده این است که اگر دیدید اشخاص از نظر دنیایی متمکّن‌اند، این تمکّن خودش مایه‌ی عذاب است: «(اِنَّمَا یُریدُ اللهُ أَن یُعَذِّبهُم بِهَا)؛ (این برای آنها نعمت نیست، بلکه) می‌خواهد آنان را به وسیله‌ی آن در زندگی دنیا عذاب کند». (3)
و اگر روزی هم خداوند دنیا را از تو گرفت نگو من رانده‌ی درگاه الهی‌ام، نه از اقبال دنیا شاد باش و نه از ادبار و رویگردانی آن اندوهگین.
اگر با این دید به دنیا بنگریم دنیا در نظر ما بسیار پایین می‌آید و دیگر برای چیزی که ارزش ندارد این همه گریبان چاک نمی‌کنیم، بلکه انسان محکم به ایمانش می‌چسبد و آن را در راه دنیا قربانی نمی‌کند.

4. «اِنَّ لِلدُّنیا اَبناءً...»:

دنیا و آخرت هرکدام فرزندانی دارند. برخی فرزندان آخرتند و برخی فرزندان دنیا. تعبیر بسیار جالبی است، چون فرزند به سبب وراثت صفات پدر را داراست. قانون وراثت علاوه بر جنبه‌ی تشریعی، از نظر تکوینی بر فرزند حاکم است؛ فرزند صفات و ویژگی‌های پدر را به ارث می‌بَرد.
دنیا ظاهر و باطنی دارد، آنها نیز چنین‌اند. دنیا ناگهان در صبح و شام واژگون می‌شود، آنها نیز چنین‌اند. دنیا توخالی، خراب و متغیّر است، آنان نیز توخالی، فاسد و خرابند. امروز دوست هستند و فردا دشمن، روزی برای انسان یقه چاک می‌کنند و روز دیگر بر قبر انسان لگد می‌کوبند، ولی فرزندان آخرت هر کدام از دیگری بهترند. اهل وفا و استقامت و صفا هستند. ظاهر و باطنشان یکی است.
می‌فرماید: «از فرزندان آخرت باشید». البتّه این جمله می‌تواند به نکته‌ی دیگری هم اشاره داشته باشد که رابطه‌ی محبّت میان فرزند و پدر رابطه‌ی قوی و محکمی است. به عبارت دیگر، فرزند در حمایت پدر است و فرزندان هر دو دسته با پدرانشان (دنیا و آخرت) رابطه‌ای عاطفی دارند.

5. «اِنَّ شَرَّ ما اَتَخَوَّفُ عَلَیکُم»:

این جمله به عبارت‌های مختلف و مضامین یکسان از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) نقل شده است، ولی مهم محتوای آنهاست که حضرت از دو دام و پرتگاه برحذر می‌دارد:
پیروی هوای نفس و آرزوهای دور و دراز.
سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیامدهای هر یک را چنین بیان می‌کند:
الف) پیروی از هوای نفس باعث انحراف انسان از مسیر حق می‌شود، زیرا گاهی حق به نفع انسان نیست. اگر در جایی که حق به نفع او نیست خودش را بر دین مقدّم داشت او خودخواه است نه خداخواه و مصداق (نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعضٍ) (4) است؛ معنای تبعیض در دین هم همین است.
خودخواهی و هوی‌پرستی حجابی بر دیدگان انسان می‌کشد که آنچه موافق هوی است را می‌پسندد و مخالف آن را رها می‌کند. لذا هوی‌پرستی سدّی در مقابل حق است. هوی‌پرستی تنها مانع عمل نیست، بلکه مانع درک است. یعنی هوی‌پرست بد هم می‌فهمد. هوی‌پرستی جلوی شعور انسان و درک واقعیّات را می‌گیرد، از این‌رو نمی‌تواند تصمیم‌های مناسب بگیرد.
البتّه در این مورد بین اهل علم و عوام تفاوت است: عوام در مورد چیزی که مطابق نفس آنهاست می‌گویند درست است که خدا گفته، ولی بنده‌ی گناهکاری هستیم و این کار را می‌کنیم. امّا اهل علم آن را توجیه کرده و می‌گویند: این عناوین ثانوی، یا ضرورت است. یا می‌گویند: دلیل شرعی آن ضعیف است، یا اصلاً دلیل و مدرکی در کار نیست. هزار کلاه شرعی به کار می‌برند تا از زیر بار آن خلاص شوند. بنابراین برای درک معارف الهی باید نفس را مهذّب و پاک ساخت.
ب) آرزوهای دراز تمام فکر انسان را به دنیا متوجّه می‌کند و در این صورت آخرت فراموش می‌شود. انسان وقتی آرزوهای دراز داشت دیگر وقتی برای آخرت ندارد.
جمله‌ی آخر اینکه اگر کسی این دو صفت را داشت هیچ خیری، نه در دنیا و نه در آخرت، نصیب او نخواهد شد شب و روز جان می‌کَند، امّا آسایشی نصیبش نمی‌شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره‌ی مؤمنون، آیه‌ی 99.
2. سوره‌ی زمر، آیه‌ی 56.
3. سوره‌ی توبه، آیه‌ی 85.
4. سوره‌ی نساء، آیه‌ی 150.

منبع مقاله :
مکارم شیرازی، ناصر، (1390) انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ اول.